شعر کوتاه - بن بست اردیبهشت



تو را دوست دارم .
مثل خوردنِ نانِ آغشته به نمک !
مثل اینکه بیدار شوی ،
با سوز و تب در نیمه شب !
و بچسبانی لب خود را به شیر آب خوردن !
مثل باز کردن یک بسته‌ی بزرگ ،
که ندانی چیست !
با اضطراب ، با شادی ، با شبهه .
 
تو را دوست دارم .
مثل گذر
از روی دریا با هواپیما برای اولین بار !
مثل اینکه دلم را چیزی مور مور کند .
 
تو را دوست دارم .
مثل گفتن جمله‌ی " زنده‌ایم شکر ! " 
 
#ناظم_حکمت

بپرس دوستم داری؟!
بگذار بگویم:
من شما را به جا نمی آورم!!
ولی
شما چقدر زیبایید
به فنجان قهوه ای دعوتتان کنم؟
لبخند بزن
بگو با کمال میل
بیا دوباره برای اولین بار ببینمت!!
در همان دیدار دلت را ببرم
بگذار
اولین دوستت دارم را دوباره بگویم
باز هم عاشقت شوم!!
تو یک لبخند که بزنی
من هر صبح آایمر میگیرم
و تو یک عمر
اولین و آخرین عشقم خواهی بود!!


شعر کوتاه

 

«نیمی از نگرانی ها و اضطراب های ما مربوط به نظر دیگران است. ما باید این خار را از بدن خود بیرون بکشیم».

نظر دیگران تصوری خام یا یک وهم است که هر لحظه می‌تواند تغییر کند.
نظر دیگران به نخی بند است و ما را برده آنان می کند. برده نظراتشان و بدتر، برده ‌آنچه وانمود می‌ کنند به نظرشان می‌ رسد. 

درمان شوپنهاور
#اروین_د_یالوم


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Outlook Support ─═हई╬ ورق پاره های قلبم ╬ईह═─ مجموعه اموزشی دانا باربری تهران Achilles saragholipoor1355 تولید محتوای الکترونیکی آبی نیلگون وکیل یاری ، همراه حقوقی شما